سفارش تبلیغ
صبا ویژن



نیکو - پله...پله...تاخدا!






درباره من
نیکو - پله...پله...تاخدا!
نیکو
بی عنایات خدا هیچم!
آی دی نویسنده
تماس با من


آرشیو وبلاگ
آذرماه 85
دی ماه 85
بهمن ماه 85
اسفند ماه 85
فروردین ماه 86
اردیبهشت ماه 86
خرداد ماه 86
تیر ماه 86
مرداد ماه 86
شهریور ماه 86
مهرماه 86
آبان ماه 86
آذرماه 86
دی ماه 86
بهمن ماه 86
اسفندماه86
فروردین ماه 87
اردیبهشت ماه 87
مرداد ماه 88
شهریور ماه 88(سیاست)
مهرماه 88
آبان ماه88
آذرماه88
دی ماه88


دوستان من
عاشق آسمونی
انتظار
بسیجی 57
نمازخانه بوستان بهاره
upturn یعنی تغییر مطلوب
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
پیاده تا عرش
:: هزاردستان :: Hezar Dastan .ir ::
هو اللطیف
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
بندیر
وبلاگ شخصی مهندس محی الدین اله دادی
بلوچستان
محفل آشنایان((IMAN))
تمام آرزوهایم تقدیم تو باد
مهر بر لب زده
لبگزه
آقاشیر
یک بجامانده
گفتگوی دوستانه
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
تکنولوژی کامپیوتر

.: شهر عشق :.
تراوشات یک ذهن زیبا
پیامنمای جامع
بوی سیب
سین جیم های اخلاقی
منطقه آزاد
شهسوار دل
*آوای دوستی.....*
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
رند
سیاست
پاک دیده
آدمک ها
نشانه
Manna
عشق و عاشقی
اواز قطره
یه دختره تنها
فصل آگاهی
جیغ بنفش در ساعت 25
نت سرای الماس
شهدای استان خراسان
آدم و حوا
. : آدم و حوا : .
سخن دل
امید انتظار من
ریحانه
ماه و مهر
.:مطالب جدید18+ :.
غزلیات محسن نصیری(هامون)
استشهادی
wanted
ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن
آتیه سازان اهواز
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
خداجون دوستت دارم
رویابین
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
نوری چایی_بیجار
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
ثانیه
نقاشی های الیکا یحیایی
allah is my lord
عمو همه چی دان
فرهنگی
دربه دران
نوشته های یک ناظم
رویایی زندگی کردن...
حسینیه ی بسـوی ظهـور ...
تینا
ستاره سهیل
صدای مردم نی ریز
قافله شهداء
انتظار نور
vagte raftan
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
از یک انسان
پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم)
جالب انگیزناک
آسمان آبی
آغاز راه
امپراتوری هخامنشیان
عطاری عطار
مذهب
صمیمی با خواهرم
همیشه منتظرت هستم ، ای عدل وعده داده شده...
ساینا
عــــشقـــــولـــــک
گلهای د نیا
کوروش کبیر
نورهدایت
امیدزهرا omidezahra
صدف جان با آمدن دوباره ات زندگی رو بهم بخشیدی
شیعه مذهب برتر
مروارید خلیج عشق
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
زنده یاد * آه از بهار بی یار*
نگاهم برای تو
خود نوشت
نافذ
فصل سکوت
جهان نامرئی جن
تا صبح انتظار
وبلاگ پژوه
پاسبان *حرم دل* شده ام شب همه شب
عاشقان علی (ع)
دم مسیحائی
کبوترانه
دردودل
من تو خدا
السلام علیک یا صاحب الزمان
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...
علوم قرآ نی
باران
توهمات قرن 21
نقد مَلَس
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
عاشقان علی و فاطمه
مجنون صفت
درد و دل با خدا
چهار راه تمدن جهان باستان (ایران، مصر، یونان، بین النهرین)
دانشـــــــــمندی برای تمــــــــام فصــــــــــول
از یک روحانی
نسیمی از بهشت ...
پرواز
..::کافه دانشجو::..
خزائن رحمت پروردگار
سیب صبح
روزگار رهایی
تو میتونی !! دانلود سرگرمی عکس کلیپ آهنگ
..:: کافه دانشجو ::..
راز و نیاز با خدا
خلوت تنهایی
داغ عشق
شهادت
زیبایی سایه خداوند بر کهکشانهاست
وبلاگ ایران اسلام
فراق در فراق
تنها
عرفان خوش نظر
....چند کیلو امیدواری .....
تالوگ
تمام آرزویم این است که خاک کوی تو باشم
یادداشت های 1 امُل مدرنیسم نشده
باغچه
ابدارخانه-رسانیک
ساغر هستی
هو الحی و هو الحق و هو الهو
عاشقان جواد کاظمیان
شکلات داغ
درآغوش خداوند
اشعار عرفانی،نصایح و حکایات بزرگان
*دکتر مصطفی ملکیان
چراغ
حقیقت
عاشقان وصال
بازی بزرگان
سوال و جواب عرفانی
همه چیز در مورد مستحب و مکروه
همه چیز در مورد صلوات
همه چیز در مورد شیطان
...من نیستم
الهی نامه
نگاه خیس
عرفان نسل سومی
کسی که مثل هیچکس نیست
خودت را بشناس
عاشق خدا باش تا معشوق خلق شوی !
شمیم وصل
*استاد شجریان
آذرعلوم
عشق ملکوتی
بسم الله الرحمن الرحیم
فلات فلسفه
عشق من خدا
بچه دانشجو !
قصه های پیامبران
کشکول
مسائل جنسی
پله پله تا ملاقات خدا(حاجی)
پله پله تا ملاقات خدا
لیله القدر
میخانه
*دکتر عبدالکریم سروش
*دکتر الهی قمشه ای
انجمن حکمت و فلسفه
فَلُ سَفَه
گلنار
امام دوازدهم
لطیفانه
یا ساقی کوثر
امام حسن مجتبی(ع)
دلا از غصه سیاس .آخه پس خونه خورشید کجاس ؟
*راههائی برای موفقیت
فروشگاه اینترنتی بازار روز
من و گل نرگس
طهور اکبر
فاطمیون
AZAR EGHTESAD
بسوی ظهور مهدی(عج)
حاج همت شقایق پرپر
طریق عشق
السلام علیک یا اباصالح المهدی
الهی و ربی ...
نیایش
گاه نوشتهایی درباره ی هیچ چیز و همه چیز
اندیشه
گل نرگس
ایران سربلند
درد دل با امام زمان
باشگاه منجمان جوان
راز گل سرخ
مهرنما
سفره ی اذون
جامی از فرهنگ
فقط به خاطره تو
نیلوفرآبی
تا شکوفه ی عشق
کانون مهدویت دانشجویان ایران
اندیشه و عرفان
سلوک
عطش
کامپیوتری
هجران
انا مجنون الحسین-ع
برای آخرت
لطایف کلام الله
پله...پله...تا خدا! در بلاگفا
مبین
ماه مهربون
سطر آخر
طوبی سافت
اس ام اس سرکاری اس ام اس نیمه شبی و اس ام اس ضدحال

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
نیکو - پله...پله...تاخدا!

آمار بازدید
بازدید کل :221099
بازدید امروز : 24
 RSS 

   

هوالمعشوق

سلام!

قرار است پله...پله...گام برداریم تا بخدا برسیم مگر نه!؟
اصلا قرار است پله...پله...تا خدا برسیم یا پله...پله...تا خدایی شدن برویم!!!!و فریاد انالحق سر دهیم یا پله ...پله....تا...............؟
خدا کند هر چه هست بیراهه نباشد!
ولی شاید جذابیت این جمله تا آن حد باشد که معنای آنرا در خود گم کند!
بهتره کمی بیشتر حرف بزنیم .......
اصلا چرا پله...پله... ؟انگار قرار است صعود کنیم تا کجا؟!.............تا خــــــــــــــدا!؟
آیا طی کردن این پله ها یک به یک برای رسیدن به اوست یا برای ...................؟!
مقصد ما خداست ، کیست که با ما همسفر شود؟؟
کیست که رنج و عشق را توامان بخواهد؟!
پله است !!! پله ای که گام بر داشتن بر هر کدام سالی طول می کشد
و شاید تحمل رنجی به اندازه تمام عمر؛ پله ای که تنها باید با عشق بر او گام نهاد!
کیست که بر دنیا پشت پا زند و باور کند که دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن؟!
قرنها گذشته اما از بیشمار آدمیان جز اندکی بر این راه و پله قدم نگذاشته اند
از جهان تا خدا هزاران پله است؛ شاید هزار راه نرفته!
بر هر پله که پای می گذاری کسی کم می شود و هر بار این مسیر سخت تر و تعداد اندک تر
شـــــــــاید کمی آدمیان در این مسیر قانون راه خداست!
مسافران هرکدام با هدف و عشق بر این مسیر قدم میگذارند
تا آنکه این مسیر به بهشت می رسد پیامبر می گوید: اینجا بهشت است مسافران بهشتی پیاده شوند اما اینجا آخرین پله نیست!!!
عده ای بهشتی شدند اما تعداد اندکی باز صبوری کرده پله ها را یک به یک گذراندند عشق آنها بر شوق بهشت و وصل او نبود
چرا که بهشت بدون یار برای آنان معنائی ندارد آنها مسیر را ادامه دادند تا شاید.........به خدا برسند
وخدا چنین گفت : درود بر شما راز من همین است
و آن هنگام که نوبت به پله آخر رسید دیگر نه مسیری بود و نه مسافری!!!
درست است که از دهه ی محرم می گذرد و عده ایمون سرد شدیم
ولی حسین تنها مختص محرم و روز عاشورا نیست .حسین(ع)، عشق حسین،راه حسین از جمله پله هائی است که نه تنها ما را به بهشت که به وصل دوست نائل میکند... در مسیر عشق او قدم بگذاریم که از هر گمراهی درامان باشیم.
خدایا! من نه از ترس جهنم و نه به شوق بهشت تو پله ها را طی میکنم که تنها برای رسیدن به معرفت و عشق توست! یاری ام کن

یا علی...



«نیکو» ساعت 10:48 عصر روز 86/11/14

هوالمعشوق

و بازهم باید گفت...
سلام بر عاشورا!

 

دوباره فرا رسید ‍،روز عشق بازی حسین....
دوباره بلند شد صدای هل من ناصراً ینصرنی حسین !
که آیا این فریاد را باید تنها در آن روزفریاد رسی باشد ؟!
پس بعد از این همه ســـــــــــال این همه شور برای چیست؟ آیا تا به حال اندیشه کرده ایم؟!
آیا حسین(ع) ،امروز بیش از آن روز به یار و یاورنیاز ندارد؟!
حال که دیگر کمترنشانی از اسلام ناب محمدی است؟!
چرا پیامبر فرمود حسین منی و انا من حسین؟! حسین از من است و من ز حسینم!
آیا تا به حال اندیشه کرده ایم که چرا پیامبر فرمود من از حسینم!
جز آنکه بگوید که دین من تنها با حسین و با حماسه او همیشه زنده خواهد ماند
اما  ما....
به قولی ما تنها یک چهره از این واقعه را دیده ایم و آن عزا و سوگواری محرم و عاشوراست
تا به حال اندیشه کرده ایم که تا چه اندازه این شور ما همراه با شعور بوده؟!!!
وای که اگر عده ای بخواهند حسین را از منه مسلمان و پیرو حسین بشناسند!!!
همه اش شده توجه به بُعد عاطفیِ این واقعه که البته بد هم نیست
مردم عشق و ارادت خود را اینچنین نشان میدهند آنچنان که اگر حتی بشنوند که پرچم حرم حضرت در چند قدمی آنهاست سر از پا نمیشناسند!
این را به عینه دیدم تنها به گوششان رسید که پرچم حرم حضرت عباس(ع) که جانم به فدایش  به شهرشان آمده
دلی نبود که نلرزد و چشمی نبود که گریان نشود تنها برای تکه ای پارچه اما چه پارچه ای.......
اما حرف من این است حیف است که اماممان را،پیشوایمان را و حتی عشقمان را!
آنطور که شایسته اوست نشناسیم! بهتر است کمی اندیشه کنیم!
هرچند که عده ای از خدا بی خبر نشناختند حسین راو بر او جفا کردند  
که اگر ما هم نشناسیم آنطور که شایسته اوست؛ نیستیم کم از...........

آن شب ضمیران  دور از نور که به حســـــــــــــــین ،به فرزند پیامبرشان آب ندادند
رودررویش ایستادند و با تیغ به استقبالش رفتند
با تیغ پیکر مردانه علی اکبرش را پاره پاره کردند
در عین بی کسی رهایش نمودند ،دست از یاریش شستند ،پای از رکابش گرداندند
با تیر گلوی کوچک و نحیف و عطش زده علی اصغرش را نشانه رفتند
از یادش بردند ،بی خیالش گشتند،تن نیمه جان قاسمش را پایمال کردند
به گفتار صادقانه اش گوش نداند،حرفهای بی ریایش را با دل نشنیدند
پشتش را شکستند آنگاه که دستان علمدار آب آورش را از تن جدا کردند!
تیغ بر فرق پدرش زدند ،پهلوی مادرش را شکستند
زهر در کام برادرش ریختند، سرش را بر سر تیزه کردند
خواهرانش را، کودکانش را ،کسان بی کسش را به اسارت در آوردند
اما او...
برای همیشه ماند چون او آمده بود که بماند
و اگر چه رفت با تن بی سراین رفتن ماندنی جاودانه بود
رفتن او حماسه ای بود برای جاودانه ماندن عشق
حماسه او برای دین بود نه دنیا، برای ارزش بود نه ننگ ،برای خدا بود نه خود!
حماسه او از جنس هجوم نبود حماسه او دفاع از حریم و حرمت عشق بود
حرمتی که نامحرمان آن را شکستند
حماسه او شکستن سکوت صبر بود آن هنگام که دین دنیا شده بود و دنیا دین!
حماسه او پشت پا زدن بر تمام رنگها بود جز رنگ یکرنگی
حماسه او از یاد زدودن تمامی حرفها بود جز حرف تحریف نشده خدا!
آری
حسین با حماسه اش تضمین کرد جاودانه ماندن عشق را 
                                                                       و تا عشق هست

                                                                                                                                        حسین نیز خواهد بود...

*اللهم ارزقنا زیاره الحسین فی دنیا و الاخره

یا علی مدد
درایام عزداداری آقا امام حسین(ع) به
حسینه ی داغ عشــــق سری بزنید خاک پایتان توتیای چشم ما

 



«نیکو» ساعت 3:14 عصر روز 86/10/28

هوالحق 

سلام!
باز این چه شورش است که در خلق عالم است.....

 

او....
- از کجا آمده بود؟
او امده بود از سمت خدا،از کنار دیوارهای ترک خورده تنهائی
از درون خانه ای خشتی که در چوبی اش پرپرشدن گل یاس را به خاطر داشت
او آمده بود از کلبه های محقر که ساکنانش به گدایان انگشتر سلیمان می دادند
او آمده بود از آن خانه کوچک که خدا در آن می زیست
از آن خانه کوچک که خدا در آن تنها بود،
از آن خانه کوچک که خدا از در و دیوارش می بارید
او آمده بود از دیار آینه های بی غبار از نشست گاه آیه های آبی آسمان او آمده بود از پشت دریاها
از پشت کوههائی که سیل معارف از آنها جاریست از چشمه هائی  که عشق از آنها می جوشید
او آمده بود از آنجا که ده سالگانش والسابقون السابقونند
از آنجا که پدرانش
والی ولایت عشقند از آنجا که مادرانش همتای ساقی کوثرند
از آنجا که برادرانش شبیه ترین به آفتابند از آنجا که خواهرانش زینت پدرانند
او آمده بود از کنار سفره ای که نان گندم به خود ندید او آمده بود از هم نشینی با خدانشینان خاک آلود
از همصحبتی با خداگویان از خود لال او آمده بود از اوج آزادگی و عزت
از فراسوی جانبازی و شجاعت از ماورای مردانگی و مروت از ارتفاع افتادگی و قدرت
او آماده بود از آنجا که عمری مامن دلهای رمیده بود او از دیار آینه ها آمده بود
از سرزمین نورانی نیایشگران همواره با خدا
او آمده بود از بالاترین جای ایمان...
- به کجا آمده بود؟
او آمده بود به سرزمین
کــــرب به صحــــــرای بــــلا
به دشت اندوه به مکان غصه به ولایت آه او آمده بود به کویری که تشنه خون بود آن هم تشنه
خـــون خـــــدا
او آمده بود به مسلخ عشق به آنجا که جز عاطفه را سر نمی برند به آنجا که جز مهربانی را گردن نمی زنند
به آنجا که جز آبرو را نمی ریزند او می خواست به جائی برود که مژده رسیدن میوه هایش را به او رسانده بودند
به غربتکده علی به اشکستان حیدر به شهر یتیم بچه گانی که بی علی یتیم تر شده بودند
اما
چه دنیا پرست مردمی او را طلب کرده بودند هرچند که میشناخت آنها را اما ....
به خیال آنکه شاید کسانی باشند که یاریش کنند می خواست به کوفه برود،کوفه
شهر پیمان شکنان شهر بی وفائیها اما نگذاشتند
به او گفتند باید به راهی برود که نه بسوی مدینه رسول باشد
او باید به داغستان لاله های بی سر به جائی که خارچه های فراوان داشت به جائی که لب ها ترک بر می داشت
به جائی که حرمت و حریم محرمان خدا می شکست
- با که آمده بود؟
او آمده بود با تمامی یارانش...
که هفتاد و دو تن بیش نبودند او آمده بود با تمامی سربازانش
که کوچکترین آنان بزرگترین حادثه را آفرید
آیا تاکنون در هیچ جای تاریخ دیده یا شنیده ای که نوزادی شش ماهه با گلوبه نبرد با تیرهای تیز شقاوت برود؟!
و بدینسان بود که علی کوچک باب الحوائج شد
او آمده بود با عباس علمدار بی دست ساقی بی مشک او آمده بود با عباس
او که آب عطشناکش بود با او که آب بی تابش بود!با او که تشنه حسین بود نه تشنه آب
او آمده بود با عباس باب الحوائجی دیگر....
- برای چه آمده بود؟
او آمده بود برای نوازش غنچه های تشنه و بی باغبان
برای برطرف کردن اندوه گلیم نشینان خاک برای به پا کردن خیمه افتاده عشق
برای بر افراشتن بیرق پاکدامنی برای به پرواز در آوردن مرغان در خود اسیر
او آمده بود برای نشان دادن نشانی دوست به آنانکه از دوست نشانی نداشتند
او آمده بود برای سوق دادن پاهها به سوی صراط مستقیم
برای رساندن دستها به آسمان پاک...
و ای برادر !
با چنین کسی باید چه می کردند ؟ و سزاوار او چه بود؟
باید چشم ها را فرش راهش می کردند
اما........اما..........اما
با او چه کردند شب ضمیران دور از نور.........؟!
بر گرفته از کتاب حماسه عشق

درایام عزداداری آقا امام حسین(ع) به حسینه ی داغ عشــــق سری بزنید خاک پایتان توتیای چشم ما

یاعلی



«نیکو» ساعت 2:6 عصر روز 86/10/19

  هوالحق

سلام!
هرچند یک هفته ای میشه که از عید غدیر میگذره ولی مطلبی است که ذهنم رو مشغول کرده که حیفم اومد توی وب ننویسم اصلا مگه واسه ما شیعه ها روزغدیر و غیر غدیر داره؟!
کدوم یکی از ما (به عنوان یک شیعه)تا به حال همه ی خطبه غدیر رو که پیامبر در آن روز  عظیم خواندند رو کامل خوندیدم؟!
اکثریتمون شاید فقط این جمله"من کنت مولاه فهذا علی مولاه"  از خطبه غدیر بلد باشیم که اگر مثلا یک سنی برگرده و بگه بابا منظور از مولا در این جمله دوستی است گمان نکنم بتونیم اثبات کنیم که منظور از این مولا نه تنها دوستی نیست که حتی فراتر از آن است.
که اونم قرار نیست خودمون بشینیم و زحمت بکشیم و دلیل بیاریم چرا که خطبه غدیر عین دلیل و مدرک است....
البته دلیل های زیادی به گوشمون خورده که میتونیم ازشون استفاده کنیم از آن جمله که حضرت پیامبر که پیروان خویش رو به آسایش و عدم آزار به دیگران فرمان میدهد چطور در  در آن گرمای شدید و طاقت فرسا میخواهد که تمام کسانی که رفته اند بازگردند وفرمان میدهند صبر کنید تا آنهائی که هنوزنیامده اند به ما برسند که فقط بگوید ای مردم این علی دوست و یاور من است! مگر پیامبر قبل از آن با گفتار و رفتار این دوستی و مودت را به همه نشان نداده بود؟!

پیامبر اکرم در روز غدیر پس از حمد و ثنای خداوند می فرمایند:
*و اکنون به عبودیت خویش و پروردگاری او گواهی می دهم. و وظیفه خود را در آن چه وحی شده انجام می دهم مباد که از سوی او عذابی فرود آید که کسی یاری دورساختن آن از من نباشد. هر چند توانش بسیار و دوستی اش (با من) خالص باشد.

-این چه نوع دستوری است که پیامبر با آن عظمت در صورت عدم انجام آن عذاب میبیند!!؟ آیا اعلام دوستی علی با پیامبر است؟؟!!!

*معبودی جز او نیست - چرا که اعلام فرموده که اگر آن چه (درباره ی علی) نازل کرده به مردم نرسانم، وظیفه رسالتش را انجام نداده ام؛ و خداوند تبارک و تعالی امنیت از [آزار] مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است

-این چگونه فرمانی است که اگر پیامبر از آن سرپیچی کند رسالتش ناتمام خواهد ماند و وظیفه رسالت انجام نگرفته است؟!

*پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که: «همانا ولی، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و ایمانیانی هستند که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.» و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است

-آیا میتوان برای این آیه مصداقی غیر از امیرالمومنین پیدا کرد ای کوته فکرانی که میگوئید چرا نامی از علی در قرآن نبرده شده است؟!!
مگر علی نبود که در حال نماز چیزی جز خدا را ندید و انگشتر خود را به مسکین داد اگر علی از نماز غافل شده است مگر نیامده است که صدقه اول به دست خدا میرسد و بعد به دست نیازمند؟! اگر علی از نماز غافل است پس چطور پیامبر زمانی که در میان نماز صدای طفل را شنید برای آسایش کودک نماز را سریعتر خواند آیا باید گفت که پیامبر ازنماز و خدا غافل شد؟؟؟آیا خدمت به خلق جز عبادت نیست؟؟!

* سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله چنین خواند: «ای پیامبر ما! آن چه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده - در حقّ علی - ابلاغ کن؛ وگرنه کار رسالتش را انجام نداده ای. و البته خداوند تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.»

-آیا اگر پیامبر ابلاغ نکند که علی دوست و یاور من است رسالتش انجام نگرفته است آیا این امر تا آنجا اهمیت دارد که انجام آن مساوی با مصونیت پیامبر از آسیب مردمان است؟!!!

*خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و ولی و معبود شماست و پس از خداوند ولی شما، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون در برابر شماست و با شما سخن می گوید. و پس از من به فرمان پروردگار، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد.

-چه نیازی است که پیامبر بعد از انکه گفت علی یاور و دوست من است از این سخن به میان آورد که خدا ولی شماست و پس از خدا من ولی و فرستاده شما هستم و پس از من به فرمان خداعلی ولی و صاحب اختیار و امام شماست و عده ای خرده گرفتند که پیامبر خلافت را مورثی کرد غافل از اینکه پیامبر فرمودند که ای مردم من "به فرمان خدا" علی را ولی و امام شما قرار میدهم!

*هان مردمان! بدانید این آیه درباره ی اوست. ژرفی آن را فهم کنید و بدانید که خداوند او را برایتان صاحب اختیار و امام قرار داده، پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی می کنند و بر صحرانشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست لازم شمرده است. [هشدار که ] اجری فرمان و گفتار او لازم و امرش نافذ است.

-این فرمایش پیامبر نشان دهنده همه شمول بودن این فرمان الهی است که نه تنها مسلمانان را بلکه همه ی  کسانی را که موحد هستند را به چنین بیعتی فرمان داده است پس باید فرمان و پیامی فراتر از دوستی و مودت باشد!!!

*هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است

-چرا پیامبر فرمان داد که برای فهم این فرمان از  سوی خداوند در قرآن اندیشه کنید؟!
وحتی آمده است که بعد از خطبه ی پیامبر، مسلمانان  آمدند و با علی بیعت کردندآیا برای دوستی نیاز به بیعت کردن است؟!

*هشدار که من وظیفه ی خود را ادا کردم. بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم. هشدار که "هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمؤمنین خوانده شود". هشدار که پس از من امارت مؤمنان برای کسی جز او روا نباشد.

-الله اکبر!پیامبر اینها رو هم گفت و علی بیست سال و اندی... خانه نشین بود؟؟!!! الله اکــــــــــــــــــــــــــــبر
چیزی تا ماه محرم ،ماه عزدارای فرزند علی نمانده است اگر جرات پیدا نکرده بودند که علی را خانه نشین کنند چه زمان و چه کسی جرات پیدا میکرد به دختر علی، زینب(س) سیلی بزند! چه کسی به خود اجازه میداد که بر لب و دندان حسین چوب خیزران بزند چه کسی جرات میکرد فرزندان حسین را........

*معبودا! تو خود در هنگام برپاداشتن او و بیان ولایتش نازل فرمودی که: «امروز آیین شما را به کمال، و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم، و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.» «و آن که به جز اسلام دینی را بجوید، از او پذیرفته نبوده، در جهان دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود.»

-این چگونه فرمانی است و چگونه روزی است که پروردگار عالمین در این روز اسلام را به عنوان دین مسلمانان پسندیده است؟؟؟!!!

*هان مردمان! این علی یاورترین، سزاوارترین و نزدیک ترین و عزیزترین شما نسبت به من است. خداوند عزّوجلّ و من از او خشنودیم. آیه رضایتی در قرآن نیست مگر این که درباره ی اوست. و خداوند در سوره ی «هل أتی علی الإنسان» گواهی بر بهشت [رفتن ] نداده مگر برای او، و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن جز او را نستوده است.

-آیا کسی جز علی سزاوار ولایت بود؟؟؟!!!!

دلم پر بود اگر اینارو که به عقل کوچکم رسید نمیگفتم خفه میشدم...........هرچند میدونم که میشه خیلی بهتر از این، درسهائی از خطبه غدیر گرفت...
ناگفته نماند که سخنان استاد سر کلاس وادارم کرد که بشینم و خطبه رو بخونم!البته به دلایلی نشد تا آخر بخونم ولی قول میدم بخونم شما چی؟
حداقل واسه دل خودمون واسه اینکه تجدید بیعت کرده باشیم با حضرت امیر اصلا واسه اینکه این دلمون جلا پیدا کنه واسه اینکه به خودمون ؛ به شیعه بودنمون افتخار کنیم یک بار
خطبه غدیر رو کامل بخونیم....یا علی؟

یا علی مدد



«نیکو» ساعت 12:1 صبح روز 86/10/16

هوالحق

سلام!
خواستم روز عید عرض ارادت کنم اما توفیق نبود امیدوارم پذیرا باشند....

*والی ولایت عشق را همه می شناسند
و کسی نیست که نام نامی او را نشنیده باشد،او آغاز سپیده صبح است،
و فرجام سیاهی شب
او واقعیت پیدای آن حقیقت ناپیداست
او امیر همه و
بنده محض تنهاترین تنهاست
علی را می گویم آری علی
شکوه ذات اقدس الله ،نفس محمد،ساقی کوثر
علی را می گویم آری علی
کعبه عشق!دروازه مدینه علم،
باب حسین خورشید کربلا
وضوی آلاله های گریبان چاک،
نیت شمع های از خود گذشته
قد قامت سروهای سبز صداقت،تکبیره الاحرام بیدهای مجنون پاک
سجده باران بر خاک،قنوت گلهای سرخ در سپیده صبح
علی را می گویم آری علی
ای علی!
ای فراتر ازسنجش و قیاس
غدیر خم آن برکه ی تشنه شاهد است بر
بیست و چند سال مظلومیت تو
و هزاران سال مظلومیت عشق
غدیر خم برکه ی بی آب شاهد شادی و شور و شعف شاهدان شوریده و شیدای توست
آن هنگام که شراب« بلغ ما انزل الیک من ربک»
از جام آسمان بر پیمانه دل افلاکی ترین خاک ریخته شد
ای منتخب خدا!ای علی!
غدیر خم سند برابر بودن تو با تمام رسالت محمد است
غدیر خم شاهد است که خدا به خاطر تو ای امیر عشق رسول خدا را تهدید کرده است
تو کیستی مگر؟ای آیت خدا
که چنین خدا به پیشواز تو در غدیر می آید
غدیر می داند که دست تو در دست احمد مختار جلوی چشم صد و بیست هزار بالا رفت
چرا که:حضرت حق فقط تو را ،ز میان همه برای کسب مدال ولایت لایق دید
هان به گوش
به گوش ای مردم
الا تمام کساتی که شهادت می دهید خدا یکی است و محمد رسول و بنده اوست
به گوش
الا تمام کسانی که به بهشت و دوزخ ندارید ذره ای تردید
به گوش
الا تمام کسانی که زیر تاب آفتاب داغ منتظرید
به گوش «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
هر کس من مولای اویم اینک علی مولای اوست خداوندا دوست بدار دوستداران علی و دشمن بدار دشمنان علی ای معبودا

«عید ولایت بر تمامی عاشقان مبارک باد»

زیر سایه مولا علی...یاحق



«نیکو» ساعت 10:35 عصر روز 86/10/9

به نام خدای عرفه....

سلام!
راستش خیلی دلم میخواد از عرفه بنویسم ولی نمیدونم چی باید بگم، تو دلم پر از حرفه اما زبانم....
بهتره از زبان پیامبر فلسفه این روز رو بشنوید...
آخرین قسمت،قسمت بود از عرفه بگم....
سلسله سوالات مرد یهودی به اینجا رسید که  که مرد یهودی به پیامبر اکرم(ص) عرض کرد:

چرا خدای متعال فرمان داده تا بعد از عصر در عرفات وقوف کنند؟
فرمود: زیرا پس از ساعتی که در آن آدم(ع) پروردگارش را نافرمانی کرد
از این رو خدای متعال به امت من(در این ساعت) و در محبوبترین مکانها نزد خود-که عرفات است-
وقوف و تضرع و نیایش را واجب و اجابت دعاها را تکفل فرمود
ساعتی که مردم از عرفات بر می گردند همان ساعتی است که آدم از پروردگار خودکلماتی را دریافت و توبه کرد
که خدا توبه پذیر و مهربان است عرض کرد راست فرمودی ای محمد!
اکنون بیان فرما:ثواب کسی که در عرفات وقوف کند و نیایش و تضرع و زاری به درگاه خدا داشته باشد چیست؟
پیامبر اکرم(ص) فرمود:سوگند به خدائی که مرا بحق بشیر و نذیر(بنی آدم)مبعوث فرمود!
همانا خدا را در آسمان هفت در است :در توبه،در رحمت؛در تفضل،در احسان،درجود ،در کرم و در عفو؛
کسی در عرفات گرد نیاید مگر آنکه از خدای متعال این ویژگیها را دریافت نماید
زیرا خدای سبحان را صد هزار فرشته است که با هر یک صد و بیست هزار فرشته باشد
و برای خدا صد رحمت است که آن را (در این وقت)بر اهل عرفات فرو فرستند
چون از (عرفات)باز گردند خدای متعال آن فرشتگان را گواه گیرد که بهشت را بر آنان واجب فرمود
و ندا کننده ای ندا دهد :(ای اهل عرفات)!آمرزیده برگردید که مرا خشنود کردید
و من از شما راضی ام.عرض کرد راست فرمودی ای محمد!
امیدوارم که همگی از اهل عرفه واقعی باشیم ....

مرد یهودی به عنوان آخرین سوال از پیامبر چنین پرسید:
ای محمد!آن نُه خصلتی که خدای متعال در میان همه پیامبران تنها به تو بخشید و در میان امتها به امت تو داد است(چیست)؟
فرمود: فاتحه الکتاب،اذان؛اقامه؛جماعت  در مساجد مسلمانان،روز جمعه،بلند خواندن(حمد و سوره)در سه نماز (مغرب و عشا و صبح)،رخصت به امتم هنگام بیماریها و سفر،نماز بر جنازه ها و شفاعت برای اهل کبائر امتم.عرض کرد راست فرمودی ای محمد!
حال ثواب کسی که فاتحه الکتاب بخواند چیست؟ فرمود:
هرکه آن را بخواند خدای متعال پاداشی به شماره قرائت همه کتب آسمانی به او عطا کند و
اما اذان موذن امم با پیامبران و صدیقان و شهیدان محشور شود
و اما جماعت ،صفوف(جماعت)امتم چون صفوف فرشتگان آسمان چهارمم است
و یک رکعت در جماعت(برابر) بیست و چهار رکعت باشد که هر رکعتی نزد خدا،محبوب تر از چهل سال است
و اما روز جمعه روزی است که خدای متعال در آن اولین و آخرین را برای حساب گرد آورد
هیچ مومنی با گامهای خود به نماز جمعه نمی رود مگر آنکه خدای متعال هراسهای روز قیامتش را بعد از خطبه های امام تخفیف دهد
و آن ساعتی که خدای متعال به همه مردان و زنان با ایمان رحم فرماید
و اما بلند خواندن آن سه نماز هر آینه به اندازه ای که صدایش برسد حرارت آتش از او دور شود
و صراط بر او فراخ گردد و نوری به او بخشد تا به بهشت در آید.
و اما رخصت به وقت بیماری و سفر هر آینه خدای متعال هراسهای قیامت را بر رخصت داران امتم تخفیف داده
چنانچه در قرآن این رخصت را فرمود است
و اما نماز بر جنازه ها هیچ مومنی بر جنازه ه ای نماز نخواند مگر آنکه (در قیامت)شفاعت کننده باشد یا شفاعت شده 
و اما شفاعت من پس در باره مرتکبین گناه کبیره از امتم باشد مگر شرک و مظلمه ها و حقوق مردم(که شفاعت ندارد).
عرض کرد:راست فرمودی ای محمد!اکنون به پیامبری تو ایمان آورده)
و گواهی میدهم که هیچ معبود به حقی جز خدای یگانه بی شریک نیست و محمد بنده و رسول اوست و تو خاتم پیامبران و پیشوای پارسایان و فرستاده پروردگار عالمیانی!
پس برگه سفیدی را از آستین بیرون آورد که همه ی آنچه را که پیامبر اکرم(ص)فرموده بود به درستی در آن نوشته بود
پس عرض کرد:ای رسول خدا!سوگند به آن خدائی که تو را به راستی به پیامبری مبعوث کرد!
اینها را جز از روی الواحی که خدای متعال برای موسی بن عمران نوشته ،ننگاشتم
و من در تورات صد هزارآیه را قرائت کردم و هیچ آیه ای را نخواندم مگر آنکه تو را در آن ،نوشته یافتم
و در تورات فضایل تو را تا آنجا خواندم که به تردید و حیرت افتادم؛
ای محمد! من نام تو را در تورات چهل سال محو کردم باز نامت را در آن نوشته میدیدم
و در آن خوانده بودم که این پرسشها را جز تو کسی پاسخ ندهد
و نیز هنگامی که پاسخ می دهی جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ تو خواهد بود
پیامبر اکرم (ص) فرمود:آری اینک جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ من است
از کتاب فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)،علی مویدی

اول قدر پیامبرمون و بعد قدر خودمون رو بیشتر بدونیم!!!
امیدوارم عرفه ای با معرفت داشته باشید.
از دعاتون در این روز فراموشم نکنید...

یاعلی



«نیکو» ساعت 12:17 صبح روز 86/9/28

هوالحق

سلام!
هر چند این سیر نوشتن خیلی داره طولانی میشه ولی واقعا ارزشش رو داره!
هر چی میخوام طوری جمع و جورش کنم و زودتر به اتمام برسونم میبینم اینقدر مطالب خوندنی و ارزشمند است
که حیفه بخوام ازشون بگذرم و مفصل نگم وجالب تر اینکه  هر چی میخونم مشتاق تر میشم
و میبینم که چقدر زندگیم با دونستن این مطالب پرمعنا تر میشه!مخصوصا ما که مسلمونیم و بهتره فلسفه اعمالی رو که انجام میدیم رو بدونیم چون که مطمئنا بیشترارزشش رو میشناسیم و نسبت بهش علم پیدا میکنیم!
مرد یهودی این بار اینچنین پرسید....
ای محمد!آن هشت فرمان که در تورات آمده و خدای متعال به بنی اسرائیل دستور داده تا در آنها_پس از موسی_ از وی پیروی کنند کدامند؟!
فرمود: نخستین نوشته تورات«محمد رسول الله»است و محمد به زبان عبرانی«طاب»است؛
سپس رسول خدا این دو آیه را تلاوت فرمود:«نام او را در نزد خود در تورات و انجیل،نوشته می یابند»
و «به پیامبری که پس از من می آید و نام او احمد است،بشارت گرم».
و اما دومین و سومین و چهارمین (و پنجمین) نوشته تورات علی بن ابی طالب و فاطمه و دو فرزند آنان حسن و حسین است
و در تورات نام آنان_به زبان عبری_ ایلیا و  "شبر و شبیر" و هلیون است.
عرض کرد:راست فرمودی ای محمد!
اکنون از برتری خود بر پیامبران و فضیلت دودمان خود بر مردم (به عنوان ششمین نوشته) سخن بگوفرمود:
اما فضیلت من بر پیامبران دیگر؛ هیچ پیامبری نیست مگر آنکه قوم خود را نفرین کرده است
و من خواسته خود را شفاعت امت خود در قیامت گزیده ام ،اما فضیلت کسان و اهل بیت و نسل من همانند فضیلت آب بر چیزهای دیگر است؛
هرچیزی با آب پایدار و زنده است!چنانچه پروردگار متعال فرمود:«و هرموجودی زنده ای را از آب پدید آوردیم آیا ایمان نمی آورند؟»
و محبت اهل بیت و کسان و ذریه من دین را کامل میکند.
عرض کرد:راست فرمودی ای محمد!
یهودی عرض کرد:چرا خدای متعال بر امت تو (تنها)سی روز روزه واجب فرمود و بر امت های دیگر، بیش از آن؟
فرمود:آدم چون از درخت نهی شده خورد (آثار آن تا)سی روز در بدن او ماند
از این رو خدای متعال برای نسل او سی روز گرسنگی و تشنگی را مقرر فرمود_و آنچه در شب می خورند تفضلی است از خدا بر بندگان خود_و اینچنین برای آدم (سی روز روزه واجب)بود چنانکه بر امت من نیز؛
سپس این آیه را تلاوت فرمود:«روزه بر شما مقرر شده است همانگونه که بر کسانی که پیش از شما(بودند)مقرر شده بود که پرهیزکار شوید».
عرض کرد:راست فرمودی ای محمد!
حال پاداش کسی که آن را روزه بدارد چیست؟
فرمود: هیچ مومنی یک روز از ماه رمضان را با توجه و مراقبت روزه نمیگیرد مگر آنکه خدای متعال هفت نیکی برایش مقرر دارد:
اول آنکه حرام را از بدنش ذوب کند (و ببرد)؛ دوم آنکه به رحمت خداوند نزدیک شود؛
سوم آنکه گناهانش را بپوشاند؛آیا نمی دانی که کفارات روزه گناهان را می پوشاند؟
چهارم آنکه سکرات مرگ را بر او آسان سازد
پنجم آنکه از گرسنگی و تشنگی روز قیامت امانش بخشد؛
ششم آنکه برائت از آتش عطایش کند؛ هفتم آنکه از غذاهای گوارای بهشتی اطعامش فرماید.
عرض کرد: راست فرمودی ای محمد!
از:فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)؛علی مویدی
این هم بهانه ای دیگه واسه بالیدن بر مسلمانی خود....
منتظر ادامه باشید....
التماس دعا

یاعلی



«نیکو» ساعت 8:6 عصر روز 86/9/16

هوالحق

سلام
بالاخره بعد از هفته حج و نوشتن موج مکزیکی نوبت به ادامه سریالم رسید!
در پست های قبل برخی از سوالاتی رو که مرد یهودی از پیامبر خاتم(ص) رو داشتند آوردم وحال بقیه رو بشنوید...
مرد یهودی عرض کرد:ای محمد!چرا خداوند متعال فرمان داد تا این چهار عضو_که نظیف ترین مواضع بدن آدمی اند_شسته شود؟
فرمود:زیراهمین که شیطان به وسوسه برخاست آدم را به آن درخت نهی شده  نزدیک کند آدم به آن نگریست و طراوت صورتش برفت
پس باز ایستاد و این اولین
گامی بود که به سوی گناه برداشته شد
پس درخت را گرفت و آن را شکافت و از آن خورد
چون از آن خورد لباس ها از او پریدند و نور از بدنش برفت اینجا بود که آدم (پشیمان شد)
د
ست خویش را بر سر نهاد و گریست و خدا توبه او را پذیرفت و بر او و فرزندان او واجب فرمود
که این چهار عضو بدن را بشویند  دستور داد که صورت را بشوئید زیرا آدم به آن درخت نگریست؛
دستها را تا آرنج بشویند،زیرا دستان خویش را به سوی گناه دراز کرد ؛
سر را مسح کنید ،زیرا دست خویش (هنگام پشیمانی و پیش از پذیرش توبه)بر فرق سر نهاد
و پاها را مسح کنید زیرا به سوی گناه رفتند
سپس  من بر امت خود(علاوه بر آنها) مضمضه و استنشاق را سنت کردم (زیرا)مضمضه دل را از ناروا پاک کند
و استنشاق ؛بوی آتش را (بر او)حرام گرداند.
عرض کرد راست فرمودی ای محمد!
اکنون بگو:پاداش کسی که طبق فرمان شما وضو بسازد چیست؟
فرمود اولین بار که آب را مس کند شیطان از او دور شود و هرگاه مضمضه کند خدا زبان و دلش را با نور
حکمت درخشان سازد و هرگاه استنشاق کند خدا او را از عذابهای قبر و آزارهای آتش ایمن دارد
پس چون صورت خود را بشوید خدا چهره او را _در آن روز که چهره ها سیاه شوند_سپید کند
و هرگاه دستان خویش را تا آرنج بشوید خدا طوقهای آتش را بر او حرام کند
و هر گاه سر خود را مسح کند خدا گناهان او را پاک سازد
و هرگاه پاههای خود را مسح کند خدا قدمهای او را_درآن روز که گامها بلغزد_از صراط بگذراند
از فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)،علی مویدی
ادامه دارد...
التماس دعا

یاعلی



«نیکو» ساعت 2:11 عصر روز 86/9/10

به نام خدا

سلام!
و اما موج مکزیکی من.....
اگر اشتباه نکنم سال اول دبستان بودم همون سالی که مربیان محترم بهداشت یا آقا یا خانم دکترتشریفشون رو به مدرسه میارن
و به بچه ها واکسن میزنن اونم نه یکی دو تاااااا!!!
بابای مدرسه ما که ایشالا هر جا هستند در سلامتی کامل به سر ببرند! علاقه شدیدی به بنده داشتن
طوری که مورد حسادت بچه های دیگه قرار میگرفتم منو بغل میکرد ،کولی بهم میداد
و از همه مهمتر از بوفه مدرسه جنس مجانی بهم میداد!
تا اینکه روز مذکور فرارسید بابای مدرسه از اونجائی که میخواست به من نشون بده که چقدر دوستم داره
اومد یکی از بزرگترین اسرار دفتر مدرسه رو برام فاش کرد و بهم تاکید کرد که ی موقع به کسی نگم!!!!توجه کنید به کسی نگم!
ایشون روزی که قرار بود تمامی بچه ها رو واکسن بزنند اومد به من گفت که قراره کلاس به کلاس بچه ها رو بیارن
و واکسن بزنند و قراره هر زمان نوبت هر کلاس رسید بیان سر کلاس و به بچه بگن که بیاید به دفتر قراره بهتون شکلات بدن!!!
ایشون احتمالا اینو به من گفته بود که از ترسم کاسته بشه و یهو غافل گیر نشم!
ولی نمیدونید منه بیچاره چه لحظه و ساعتی رو گذروندم! سعی کردم خودم رو کنترل کنم
و آروم آروم به طرف کلاس رفتم ولی متاسفانه به قول قدیمی ها این نخود در دهن من خیس نخورد
و همه چیز رو به محض رسیدن به کلاس لو دادم!
و گفتم بچه ها اگر ی موقع اومدن سر کلاس و گفتن بیاید میخوایم بهتون شکلات بدیم بدونید که لحظه ی موعود فرا رسیده!!!
(البته نا گفته نماند من آدم راز داری هستم ولی فکر کنم مثل بابای مدرسه که نخواست من غافلگیر بشم من هم نخواستم بچه های کلاسمون ....)
حالا اینها به کنارچنان ول وله ای به پا شده بود که معلم بیچاره نمیدونست چطوری باید کلاس رو جمع و جور کنه
(البته من اون سِر رو قبل از ورود معلم به کلاس فاش کرده بودم) تا اینکه در کلاس زده شد....
صدای قلب ها رو میشد شنید، اگر اشتباه نکنم معاون مدرسه بود
بنده خدا تا گفت بیاید میخوایم............کلاس رفت رو هوا!!!!
الان به این فکر میکنم که دیگه ترس از واکسن و آمپول رو احتمالا فراموش کرده بودم
و احتمالا به فکر این بودم که نکنه به گوش بابای مدرسه برسه که من چه خرابکاری کردم!!!
البته به ما شکلات دادند ولی فکر کنم تلخ ترین شکلات عمرمون بود!
حالا جالبت تر بشنوید که بنده از ترس یادم رفته بود که یکی از واکسن ها رو زدم و 
مامان تاکید کرده که لحظه ای که میخوان واکسن بزنن یادت باشه که بگی این آمپول رو زدی!
نوبت به بنده رسید همین که آماده شدم واسه واکسن زدن  خیلی اتفاقی معاون مدرسه منو دید
بیچاره رنگش شد عین گچ !که بچه تو این واکسن رو زدی مگه میخوای فلج بشی!البته الان واسم سواله که واقعا فلج میشدم؟!!!
این هم از خرابکاری وتا اندازه ای حس همدردی من....
موفق باشید

یاعلی



«نیکو» ساعت 11:58 عصر روز 86/9/1

هوالمعشوق

سلام!

این روزها حاجی ها به هر شکل ممکن دارن خودشون رو برای سفر پر برکتشون که خیلی هاشون سالها در انتظار بودن آماده میکنند
و ما هم حسرت زده آرزو میکنیم که سال و روزی بیاد که ما هم زائر کوی دوست باشیم ...
حتما توجه کردید موسم حج که میشه جنبش عجیبی در زوایای مختلف عالم به وجود میاد
و سیل جمعیت به سوی کعبه سرازیر میشن از راه هوائی و زمینی و....
در حالی که نه تهدیدی است و نه عامل تحریکی که آنها را وادار به این کار کنه!!!
چنانکه حضرت امیرالمومنین(ع)در توصیف ازدحام پر اشتیاق حجاج در حال طواف میفرمایند:
دیده اید ،حیوانات تشنه وقتی به آب می رسند چه سان با عجله به آب می رسند و یکدیگر را عقب می زنند ،
همچنین زائرین بیت مکرم آنچنان آتش شوق کعبه از دیدن آن در دل هایشان مشتعل می شود
که گوئی عقل و هوش از سرشان می پرد و همچون شتران عطشان به آب رسیده ای با بی تابی و التهاب عجیب پیش می روند
و مانند کبوترانی که به سوی بچه و آشیانه بال و پر زنان و شتابان می روند ،
این دلباختگان نیز،با قلبی مشتاق و روحی مواج از شور و هیجان رو به سوی خانه معبود می دوند
زیاد بلد نیستم حرف دل بزنم همین قدر بگم که دلم پر کشیده....
بدترین سختی ها رو هم که متحمل بشی همین که چشمانت  به خانه معبودت میوفته
همان جا به خاک میفتی و تمام سختی ها رو فراموش میکنی که جزسجده کردن هیچ چیز شایسته  آن مکان و آن حال نیست!
و می گوئی: "یا رب البیت!البیت بیتک و العبدعبدک"
بارها بهمون گفتن برید و ببینید به مراد دلتون می رسید آروم میگیرید اما تازه الان میفهمم که اول دلتنگی حالاست !!!
به مرادم رسیدم ولی آروم که نشدم هیچ این دلم لحظه ای آروم و قرار نداره!!!
نمیدونی چه عظمتی داره! این عظمت رو در وجودت خودت هم حس میکنی چرا که زائر خانه ی عشقی!!!
در تمام طول عمرم به اندازه زمانی که در مسجد الحرام بودم آروم نبودم ...
هی دور خونش بگردی و زیر لب بگی آخدا الهی دورت بگردم!
همه ی قشنگی این سفر به اینه که خدا از خیلی از چیزها محرومت میکنه
و میگه اینجا رو دیگه دوست دارم فقط ماله خودم باشی!
خیلی از چیزهائی رو که از قبل میتونستی انجام بدی رو بر تو حرام میکنه که شش دونگ حواست فقط به اون باشه
حتی نمیذاره به آینه نگاه کنی که نکنه با  دیدن خودت لحظه ای از اون غافل بشی !!! الهی قربونش برم....
حتی لحظه طواف بهت این اجازه رو نمیده که رو به کعبه کنی! ولی خوودش ریزه ریزه کارهاتو زیر نظر داره
با خودم گفتم بشینم اینقدر کعبه رو ببینم تا سیر بشم اما دیوونه ترم کرد
آخه مگه سیری داره هر چه نگاه کنی و هر چه اندیشه کنی حریص تری ....
گفتن اگه لحظه بارش بارون زیر ناودون طلا باشی هر چه از خدا بخوای بهت میده
رفتم زیر ناودون آرزوی باران نکردم!!! آرزو کردم بر این دل خشک باران مهربونی و لطفش رو نازل کنه...
و بعد سعی بین صفا و مروه، به یاد حضرت هاجر که برای پیدا کردن آب برای نوزادش چه عذابها کشید!
راستی چرا آنها که پاسداران معنویت هستند  باید در مکانی بی آب و علف اقامت کنن؟؟؟!!!
چرا باید ذریه حضرت ابراهیم(ع) به حکم خدا در بیابان دور از مظاهر دنیا باشه؟؟؟!!!آیا برای این نیست که آنها نگه دارنده نماز و ذکر خدا و رمز عبودیت هستند؟ و به همین جهت است که باید محیط زندگیشون دور از تجمل و منظره های غفلت آور دنیائی باشه !!! پس حج فرصتی است که هر چه که بودیم و هستیم رو فراموش کنیم و خود را تنها عبد او بدانیم و حداقل بندگی رو به جا بیاریم...
گوشه گوشه ی این سفر معنوی برای ما درس است کافیه که چشمانمون رو باز کنیم و خوب ببینیم!
رفتن بنده مسکین به درگاه رب العالمین و بردن یک هدیه بی ارزش بهانه و وسیله ای است که او" ارحم الراحمین" برکت و رحمت آسمانیش رو بر ما نازل کنه، پس قدر بدونیم!
بیاید با گفتن یک یاعلی خودمون رو به اونجا برسونیم که لایق دیدار حرم دوست شویم.

ضمن گرامیداشت هفته حج برای تمامی زائرین بیت الله الحرام آرزوی سفری پر از معنویت و سلامتی دارم
التماس دعا...

یاعلی



«نیکو» ساعت 2:22 عصر روز 86/8/22

<      1   2   3   4   5   >>   >