هوالمحبوب
محبت،کیمیای خودسازی و سازندگی است عشق به خداوند متعال همه ی زشتی های اخلاقی را یک جا درمان می کند و همه صفات نیکو را یک جا به عاشق هدیه می دهد کیمیای عشق چنان عاشق را جذب می کند که هر گونه پیوند او را با هر کس و هرچیز جز خدا قطع می نماید.
درمناجات محبین منسوب به امام زین العابدین(ع)آمده است:
«الهی مَن ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلاوَة مَحَبَّتِکَ فَرَام مِنکَ بَدَلاً و مَن ذَا الّذی انِسَ بِقُربِکَ فَابتَغِی عَنکَ حِوَلاً»
خدای من!کیست که شیرینی محبتت را چشید و یار دیگری بر گزید؟!و کیست که به قرب و نزدیکی تو انس گرفت و جدائی تو را طلبید؟!
عشق جذاب است و چون در جان نشست.....هــــــــــم در دل را ز غـــــــیر دوست بست
قبلا کم و بیش از جناب شیخ رجبعلی خیاط و آن دل سرشار از حب الهی ایشون گفته بودم و از اونجائی که جریانات و داستانهای مر بوط به ایشون برام همیشه خوندنی و زیبا بود این پست رو به سخنان ایشان در زمینه کیمیای محبت و حب الهی اختصاص دادم امیدوارم که مفید فایده قرار بگیره...
درباره ی کیمیا گری محبت خدا و کیمیای حقیقی،داستان جالبی از جناب شیخ نقل شده است که فرمود:
«زمانی دنبال علم کیمیا بودم،مدتی ریاضت کشیدم تا به بن بست رسیدم و چیزی دستگیرم نشد سپس در عالم معنا این آیه عنایت شدکه: «مَن کَانَ یُرِیدُ العِزَةُ فَلِلَّهِ العِزَّةُجَمِیعًا» -1
عرض کردم:من کیمیای محبت می خواستم.
عنایت شد که:علم کیمیا را برای عزت می خواهند و حقیقت عزت در این آیه است؛خیالم راحت شد»
مهم ترین ویژگی جناب شیخ و بزرگترین هنر او دست یافتن به «کیمیای محبت»خداست شیخ در این کیمیاگری تخصص داشت و بی تردید او یکی از بارزترین مصادیق«یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ» -2و«والَّذِینَ ءَامَنُوا اَشَّدُّ حُبًّا لِلَّهِ» -3 بودو هرکس به او نزدیک می شد بهره ای از کیمیای محبت می برد.
جناب شیخ می فرمود:
«محبت به خدا،آخرین منزل بندگی است،محبت فوق عشق است و عشق عارضی است و محبت ذاتی،عاشق ممکن است از معشوق خود منصرف شود ولی محبت این گونه نیست عاشق اگر معشوقش ناقص شد و کمالات خود را از دست داد ممکن است عشق او زایل شود ولی مادر به بچه ناقص خود هم محبت و علاقه دارد»
و می گفت:
«میزان ارزش اعمال میزان محبت عامل به خداوند متعال است»
یک جــــوثمر نمی برد از خــــرمن کمال.....دردل هر آنکه که تخم محبت نکشته است
ایشان گاه برای تقرب شاگردان،داستان شیرین و فرهاد مثال می زد.یکی از شاگردان شیخ نقل می کندکه:من منشی یک تجارت خانه بودم و ایشان روزی تشریف آوردند و به حقیر فرمودند:
این دفاتر را برای که می نویسی؟
عرض کردم:برای استادم
فرمود:اگر در این دفاتر اسم خود را درج کنی استاد ایراد می گیردیانه؟
گفتم:حتما ایراد می گیرد
سپس فرمود:این پارچه را که متر می کنی برای چه کسی متر می کنی برای خودت یا برای استادت؟
عرض کردم:برای او
سپس فرمود:فهمیدی؟!
گفتم :خیر!
فرمود:
«فرهاد،هرکلنگی را که می زد می گفت«شیرین جونم!»و غیر معشوق خود ذکری نداشت این دفتر را به عشق محبوب بنویس!پارچه را به یاد او متر کن!در این صورت همه این ها مقد مه ی وصل است حتی نفس هائی که می کشی به یاد او بکش!»
حال نگاهی به خودمون بندازیم اکثرمون به دنبال دست یافتن به عشق و حب خداوندیم و حتی در این مسیر گام هم بر میداریم ولی بعضی اوقات هدفمون رو فدای ابزارمون می کنیم....
امید که خداوند تبارک و تعالی به واسطه دل پاک جناب شیخ حب خود به ما هم بچشونه!
یاعلی
............................................................
۱.-هرکس سربلندی می خواهد،سربلندی یکسره از آن خداست» سوره فاطر آیه:10
۲.سوره مائد آیه:۵۴
۳.سوره بقره آیه:۱۶۵