هوالباقی
اگه قراره آخر زندگی رسیدن به اون باشه پس خداکنه الان از راه برسه!
بعضی اوقات زمونه بد جور خستم میکنه!
نه اینکه ناشکری باشه نه، این زمونه فرصت خوبیه برا به خود رسیدن و خود شناختن...
ولی...............
ولی بعضی اوقات اینقدر غرق میشی که دیگه همه چی واست عادی میشه یه دفعه میبینی ای داد! خدا هم واست عادی شده عادت کردیم تنها موقع رنج ودردبه یادش میفتیم....
بعد یادش که میفتی یه دفعه قالب تهی میکنی..........
دلتنگ میشی وممکنه هیچی نباشه که بتونه آرومت کنه!
کجاست آنکه دوباره مرا تکان بدهد؟
وچشم های خودم را به من نشان بدهد
تمام عقربه ها زنده اند و می گردند
دل من است که چیزی نمانده جان بدهد!
کجاست آنکه خودم را بگیرد از من و بعد
مرا به دست غزلهای بی کران بدهد
هنوز وقت زیادی برای ماندن هست
چه می شود که زمانه کمی زمان بدهد؟
دلم هوای رسیدن به انتها کرده.....
کجاست آنکه به من جام شوکران بدهد؟
خدای واقعی ام سالهاست گم شده است
کجاست انکه خدا را به من نشان بدهد؟
شعراز:میثم امانی
ولی ممکنه تنها یه چیز امیدوارت کنه! اونم اینکه خدائی داری که دوست داره ومیتونی با تمام وجود دوسش داشته باشی.....
یاعلی