هوالمحبوب
از دوستی دلگیرم!پای درس جبران خلیل جبران نشستم ....
واو اینچنین در سخن آمد:
دوست پاسخ نیاز آدمی است و کشتزاری که با عشق بارورش کنیدوباسپاس خوشه هایش را بر گیرید
هم سفره باشد وهم آتشگاه....
که گرسنگی روح برآورد وآرام جان در او جویید چون دوست سخن ازخیال خودگویدعقل به هیچ انگاریدوجز شرح رضایت برلب نیاوردید
و چون آهنگ سکوت کند دل غوغای تپش وانهد که خاموش نجوای قلب را بشنود
چونکه به قاموس دوست، امید و انتظا، اندیشه و آرزو... جمله در سکوت زایند و خاموش در سخن آیند بی نیاز کلام و فارغ از نام.... به شادمانی ژرفی که نهان ماندودر فریاد نگنجد.
از دوست چون زمان مفارقت فرارسد اندوه به دل نگیرید....
که به قامت او آنچه عزیزتر می دارید به روزگار جدائی دل انگیزتر به جلوه آید و مطبوع تر رخ نماید هم بدان سان که رهروان را باندای قله از دوردست دشت بهتر عیان شود....
*ودوستی را طلب هیچ مقصود نخواهید مگر اعتلای روح....!!!
چرا که عشق اگر مقصدی تمنا کند بغیر آنکه پرده ی خواهش بر گیرد و راز خود بر نماید
باری نام عشق نگیرد و خود حجابی شود سترگ که دامن گسترد و غیر بیهودگی بار ندهد
و پیوسته آنچه خوشتر می دارید و عزیزتر می شمارید در کار دوست کنید!
چون لازم آید که جزر دریای شما باز نشناسد، هم رخصت دهید که در طغیان آن نظر کند و مد آن را در یابد
و این چه باشد که به کشتن وقت مصاحبت دوست طلب کنید؟
غنیمت همراهی او را همیشه به قصد زیستن لحظه ها بجوییدبه عزم سیر در اعماق زندگی که او جام نیاز پرکند نه گودال بطالت
به روزگار شیرین رفاقت سفره ی خنده بگسترانید و نان شادمانی قسمت کنید....
به شبنم این بهانه ی کوچک است که در دل سپیده می دمد و جان تازه می شود
بر گرفته از کتاب پیامبر، نوشته جبران خلیل جبران
احادیثی از ائمه اطهار در زمینه حب الهی...
در حدیث از امام صادق علیه السلام میخوانیم:
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به یارانش فرمود: کدامیک از دستگیرههای ایمان محکمتر و مطمئنتر است؟ یاران عرض کردند خدا و رسولش آگاهتر است، و بعضی گفتند نماز، و بعضی گفتند زکات و بعضی روزه، و بعضی حج و عمره، و بعضی جهاد!
رسولخدا صلی الله علیه و آله فرمود: همه آنچه را گفتید دارای فضیلت است ولی پاسخ سؤال من نیست;
محکمترین و مطمئنترین دستگیرههای ایمان، دوستی برای خدا و دشمنی برای خداست، و دوست داشتن اولیاء الله و تبری از دشمنان خدا
در حدیث دیگری آمده است: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«اگر دو بنده (از بندگان خدا) یکدیگر را به خاطر خدا دوست دارند، یکی در مشرق باشد و دیگری در مغرب، خداوند آن دو را در قیامت در بهشت کنار هم قرار میدهد،
و فرمود: برترین اعمال حب فی الله و بغض فی الله است.
این حدیث نشان میدهد که محکمترین پیوند در میان انسانها، پیوند مکتبی است، که سبب همگونی در اخلاق و رفتارهای انسانی میشود; بدیهی است آنها که یکدیگر را به خاطر خدا دوست دارند، صفات و افعال خداپسندانه را در یکدیگر میبینند، و همین حب فی الله و بغض فی الله گاممؤثری برای تربیت نفوس آنها است.
*مطمئنا اگر به خاطر اون دوست بداریم و به خاطراون بغض بگیریم چندان بهمون سخت نمیگذره چون در هر حال تنها دوست داشتن برای اوست که ارزشمندو باقیست!
آروم گرفتم......!
یاعلی
هوالمحبوب
ای واژه های مهربان! چگونه می خواهید شعف دل رابازگوکنید؟
مهربان ترین فرشته خاکی می آید و دل کائنات نزدیک است از شوق قالب تهی کند
او از حق آمده و به حق برانگیخته شده است
ابتدا و انتهایش رنگ خدایی دارد
آفتاب جهان فروز و عالم تاب توحید است که برف ظلم را آب می کند و نوید بهار می دهد....
قلب عالم امکان است.،جریده هستی است، افلاکی ترین فرشته خاکی است، پادشاه لولاک است
مصطفی است...
برگزیده حق است
نامش بلند و دینش پاینده!
برکات صلوات...
بوى عطر
مرحوم آخوند ملاعلى همدانى رحمة الله علیه ، حکایت نموده اند که: روزى پیرمردى جهت حساب خمس و زکات نزد من آمد، متوجه شدم که از آن پیرمرد بوى عطر عجیبى به مشامم مىرسد که تا به حال نظیر آن را استشمام نکرده ام. از او پرسیدم از چه عطرى استفاده مىکنى؟ گفت: این بوى خوش، قصه اى دارد که تا کنون آن را براى احدى نقل نکرده ام. قصه این است که شبى در عالم خواب پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را زیارت نمودم ، در حالى که آن حضرت نشسته بودند و حدود ده یا بیست نفر اطراف ایشان حضور داشتند و من هم در آن مجلس بودم. حضرت فرمودند: کدام یک از شما بر من زیاد صلوات مىفرستید ؟ مىخواستم بگویم که من زیاد صلوات مىفرستم، اما ساکت شدم. بار دوم فرمودند باز کسی پاسخی نداد...
براى بار سوم حضرت فرمودند: کدام یک از شما بر من زیاد صلوات مىفرستد؟ مىخواستم بگویم من، که با خود فکر کردم شاید دیگران بیشتر از من صلوات مىفرستند. پس آنگاه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بلند شده و خطاب به من فرمودند: شما بر من زیاد صلوات مىفرستى ، و مرا بوسید. از آن پس این بوی عطر از من استشمام می گردد.
صدقه زبان
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: اى مردم ، با اطاعت خدا، به خدا نزدیک شوید تا این که خداوند شما را به خیر برساند... و از اموال خودتان در حقوق لازم انفاق کنید. در این حال، مردم بلند شده و عرض کردند اى رسول خدا بدن ما ضعیف است و مال و منالى هم نداریم که بذل و بخشش کنیم، پس چه کنیم؟حضرت فرمودند: صدقات قلبى و زبانى بدهید. باز مردم سؤال نمودند: چگونه صدقه بدهیم؟ حضرت فرمودند: صدقات قلبى، این است که محبت خدا و محمد رسول خدا و على ولى خدا و همه کسانى که براى قیام در راه دین خداوند انتخاب شده اند ( ائمه معصومین علیهمالسلام) و محبت پیروان آنها و کسانى را که از دوستداران شیعیان هستند در دلتان ایجاد کنید. اما صدقات زبان، این است که مشغول به ذکر خداوند باشید و صلوات بر محمد و آلش بفرستید، زیرا خداوند شما را به واسطه این اعمال به بهترین درجات مىرساند.
صلوات و رنج شیطان
روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از راهى عبور مىکرد. در راه شیطان را دید که خیلى ضعیف و لاغر شده است. از او پرسید: چرا به این روز افتاده اى؟ گفت: یا رسول الله از دست امت تو رنج مىبرم و در زحمت بسیار هستم . پیامبر فرمودند: مگر امت من با تو چه کرده اند ؟ گفت: یا رسول الله، امت شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصایص را ندارم . اول این که هر وقت به هم مى رسند سلام مىکنند. دوم این که با هم مصافحه - دست دادن- مى کنند. سوم آن که ، هر کارى را که مى خواهند انجام دهند «ان شاء الله» مى گویند ، چهارم از این خصلت ها آن است که استغفار از گناهان مى کنند ، پنجم این که تا نام شما را مى شنوند صلوات مىفرستند و ششم آن که ابتداى هر کارى « بسم الله الرحمن الرحیم» مى گویند.
جفاکارترین مردم
پیامبر خدا فرمودند: دوست دارید شما را به بخیل ترین ، کسل ترین ، عاجزترین ، دزدترین و جفاکارترین مردم راهنمایى کنم؟ بخیلترین مردم کسى است که هنگام ملاقات با مسلمانى به او سلام نمىکند، کسلترین مردم کسى است که در عین صحت و سلامتى و فراغت خاطر، خداى خود را حمد و ستایش نمى کند، دزدترین مردم کسى است که از نمازش مى دزدد ، جفاکارترین مردم کسى است که نام مرا بشنود و صلوات بر من نفرستدعاجزترین مردم کسى است که قدرت و توانایى دعا کردن را ندارد
*برگرفته از کتاب: حکایت هاى شنیدنى از فضائل و آثار صلوات
خجسته میلاد برگزیده ترین رسول آسمانی و نوید بخش آزادی جاودانی، حضرت محمد مصطفی(ص)و ششمین اختر تابناک امامت و ولایت امام جعفر صادق(ع) مبارک باد.
یاعلی
هوالمحبوب
محبت،کیمیای خودسازی و سازندگی است عشق به خداوند متعال همه ی زشتی های اخلاقی را یک جا درمان می کند و همه صفات نیکو را یک جا به عاشق هدیه می دهد کیمیای عشق چنان عاشق را جذب می کند که هر گونه پیوند او را با هر کس و هرچیز جز خدا قطع می نماید.
درمناجات محبین منسوب به امام زین العابدین(ع)آمده است:
«الهی مَن ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلاوَة مَحَبَّتِکَ فَرَام مِنکَ بَدَلاً و مَن ذَا الّذی انِسَ بِقُربِکَ فَابتَغِی عَنکَ حِوَلاً»
خدای من!کیست که شیرینی محبتت را چشید و یار دیگری بر گزید؟!و کیست که به قرب و نزدیکی تو انس گرفت و جدائی تو را طلبید؟!
عشق جذاب است و چون در جان نشست.....هــــــــــم در دل را ز غـــــــیر دوست بست
قبلا کم و بیش از جناب شیخ رجبعلی خیاط و آن دل سرشار از حب الهی ایشون گفته بودم و از اونجائی که جریانات و داستانهای مر بوط به ایشون برام همیشه خوندنی و زیبا بود این پست رو به سخنان ایشان در زمینه کیمیای محبت و حب الهی اختصاص دادم امیدوارم که مفید فایده قرار بگیره...
درباره ی کیمیا گری محبت خدا و کیمیای حقیقی،داستان جالبی از جناب شیخ نقل شده است که فرمود:
«زمانی دنبال علم کیمیا بودم،مدتی ریاضت کشیدم تا به بن بست رسیدم و چیزی دستگیرم نشد سپس در عالم معنا این آیه عنایت شدکه: «مَن کَانَ یُرِیدُ العِزَةُ فَلِلَّهِ العِزَّةُجَمِیعًا» -1
عرض کردم:من کیمیای محبت می خواستم.
عنایت شد که:علم کیمیا را برای عزت می خواهند و حقیقت عزت در این آیه است؛خیالم راحت شد»
مهم ترین ویژگی جناب شیخ و بزرگترین هنر او دست یافتن به «کیمیای محبت»خداست شیخ در این کیمیاگری تخصص داشت و بی تردید او یکی از بارزترین مصادیق«یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ» -2و«والَّذِینَ ءَامَنُوا اَشَّدُّ حُبًّا لِلَّهِ» -3 بودو هرکس به او نزدیک می شد بهره ای از کیمیای محبت می برد.
جناب شیخ می فرمود:
«محبت به خدا،آخرین منزل بندگی است،محبت فوق عشق است و عشق عارضی است و محبت ذاتی،عاشق ممکن است از معشوق خود منصرف شود ولی محبت این گونه نیست عاشق اگر معشوقش ناقص شد و کمالات خود را از دست داد ممکن است عشق او زایل شود ولی مادر به بچه ناقص خود هم محبت و علاقه دارد»
و می گفت:
«میزان ارزش اعمال میزان محبت عامل به خداوند متعال است»
یک جــــوثمر نمی برد از خــــرمن کمال.....دردل هر آنکه که تخم محبت نکشته است
ایشان گاه برای تقرب شاگردان،داستان شیرین و فرهاد مثال می زد.یکی از شاگردان شیخ نقل می کندکه:من منشی یک تجارت خانه بودم و ایشان روزی تشریف آوردند و به حقیر فرمودند:
این دفاتر را برای که می نویسی؟
عرض کردم:برای استادم
فرمود:اگر در این دفاتر اسم خود را درج کنی استاد ایراد می گیردیانه؟
گفتم:حتما ایراد می گیرد
سپس فرمود:این پارچه را که متر می کنی برای چه کسی متر می کنی برای خودت یا برای استادت؟
عرض کردم:برای او
سپس فرمود:فهمیدی؟!
گفتم :خیر!
فرمود:
«فرهاد،هرکلنگی را که می زد می گفت«شیرین جونم!»و غیر معشوق خود ذکری نداشت این دفتر را به عشق محبوب بنویس!پارچه را به یاد او متر کن!در این صورت همه این ها مقد مه ی وصل است حتی نفس هائی که می کشی به یاد او بکش!»
حال نگاهی به خودمون بندازیم اکثرمون به دنبال دست یافتن به عشق و حب خداوندیم و حتی در این مسیر گام هم بر میداریم ولی بعضی اوقات هدفمون رو فدای ابزارمون می کنیم....
امید که خداوند تبارک و تعالی به واسطه دل پاک جناب شیخ حب خود به ما هم بچشونه!
یاعلی
............................................................
۱.-هرکس سربلندی می خواهد،سربلندی یکسره از آن خداست» سوره فاطر آیه:10
۲.سوره مائد آیه:۵۴
۳.سوره بقره آیه:۱۶۵